شاپرک منتظر است...

ساخت وبلاگ
می نشینی پشت میز اما حواست پیش کیست؟خیره ای در چشم من اما نگاهت پیش کیست؟طعم قهوه می بَرد ما را به دریای خیالمن که در فکر تو اَم اما تو فکرت پیش کیست؟یادگارت را گرفتی تا فراموشت کنم اما دریغبر دلم جا مانده میخش، قاب عکست پیش کیست؟بعد تو من هرچه گشتم دفترم پیدا نشدشعرهایی را که می گفتم برایت پیش کیست؟جان من بسته به جان شیشه ی عطرت هنوزجان من ته مانده ی عطر لباست پیش کیست؟رفتی و من یخ زدم در این زمستان سکوترفتی و حالا بگو هُرم صدایت پیش کیست؟رفتی و من ماندم اینجا تا نگوید دشمنتاو که دعوی داشت هستم در کنارت پیش کیست؟پی نوشت 1: وزن عروضی رعایت نشدهپی نوشت 2: امیدوارم دوست داشته باشیدپی نوشت 3: ...پی نوشت 4: خودم رو وادار کردم به نوشتن، پس عجیب نیست که خوب نباشه...پی نوشت 5: احتمالاً بعدتر جاهایی اصلاح بشه یا تغییر کنهبرچسبـهـ ـا : درد دل, شعر از خودم, رفیق ♥ یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 9:3 توسط: علی شاپرک منتظر است......
ما را در سایت شاپرک منتظر است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeediali بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1402 ساعت: 14:34

باز هم یک سال دیگر گذشت و باید باز هم بنویسم...نمیدانم حالا به اندازه سالی درد ندانستن برایت کم شد یا درد دانستن بیش...نه رفیق!بهتر است ساده باشد...آری...ساده می نویسم...خوشحالم یک سال به عمر رفاقتمان اضافه شد...از صمیم قلبم خوشحالم...ساده و صمیمی...پی نوشت 1: به قول خودت، روی همه رفقا را سفید کردیم... خوشحالم...پی نوشت 2: بگذار اعتراف کنم، با تمام ادعایم هیچ وقت رفیق خوبی نبوده ام... هرگز و برای هیچ کس... راستش را بخواهی اصلا رفاقت بلد نبودم و نیستم....پی نوشت 3: ...برچسبـهـ ـا : درد و دل, رفیق ♥ یکشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 0:1 توسط: علی شاپرک منتظر است......
ما را در سایت شاپرک منتظر است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeediali بازدید : 47 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1402 ساعت: 11:15

دیدی چکید جوانی ام از شیشه ای و رفتخون شد دلم به پای جفا پیشه ای و رفتافتاده ام به تخت و طبیبم چه بی خیالحتی دوا نکرد درد جوان مرده ای و رفتزخم از خودیست که مرا می کُشد، ببین!ورنه غریبه گفت: تو که بی چاره ای و رفتاین عمر لعنتی به خدا ارزشی نداشتاز دست ما گرفت دست جگرگوشه ای و رفتمجنون شدم که مگر لیلی ام شود اماتنها به طعنه گفت تو که دیوانه ای و رفتگفتم که سوخت تن و جانم دلت نمی سوزد؟با خنده کرد اشاره به پروانه ای و رفتپی نوشت ۱: قشنگ معلومه کلی زور زدم و چهارتا کلمه سر هم کردم، مگه نه؟پی نوشت ۲: تو این اوضاع اشفته ذهنی مجبورم زور بزنمپی نوشت ۳: وزن عروضی اصلا رعایت نشده...پی نوشت ۴: برای همه چیز باید بجنگی و هفت خوان رد کنی، حتی برای طبیعی ترین حقوق اولیهبرچسبـهـ ـا : درد دل, شعر از خودم, رفیق شاپرک منتظر است......
ما را در سایت شاپرک منتظر است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeediali بازدید : 67 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1402 ساعت: 5:42

باز آسمان چشمم، ابری شد و نباریدبر روی گونه هایم، شبنم دگر نپاشیددشت دلم پر از گل، یک روز بود و حالاخشکیده چون که دیگر، ابری بر آن نباریدجادوی نور مهتاب، اعجاز روشناییستبر شام تار چشمم، ماهی ولی نتابیدآغوش پر محبت، داروی درد جان استچیزی به غیر از آن هم، بر زخم دل نمالیدساکت اگر کسی شد، دردش گذشته از حدباید حدیث دل را، از دیده اش بخوانیددورم من از جهان و ، سیر از تمام دنیاممنونم از شما که، کاری به من ندارید...!نه شاعرم نه دانا، دیوانه ام؛ شما همحرف حسابی از من، پس خواهشاً نخواهیدپی نوشت ۱: چی بگم و از کجا بگم؟!پی نوشت ۲: وزن عروضی رعایت نشده...پی نوشت ۳: ...برچسبـهـ ـا : درد دل, شعر از خودم, رفیق ♥ چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۲ ساعت 10:32 توسط: علی شاپرک منتظر است......
ما را در سایت شاپرک منتظر است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeediali بازدید : 63 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1402 ساعت: 5:42

سینه سپر کردم تا پشتم جات امن باشه و کسی نتونه چپ بهت نگاه کنه...

داشتم با تمام قدرت می جنگیدم.‌‌..

برای همه حمله هاشون ضد حمله داشتم...

ولی از پشتم غافل بودم...

چشمم کور، وظیفه ام بود...

هزار بار دیگه هم بیای سپرت می شم...


برچسبـهـ ـا : دردودل, رفیق

شاپرک منتظر است......
ما را در سایت شاپرک منتظر است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeediali بازدید : 61 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1402 ساعت: 5:42